داستان شاهین شکاری و پرواز ناگهانی!

روزی پادشاهی دو شاهین کوچک به‌عنوان هدیه دریافت کرد. او آن‌ها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در شکار تربیت کند.


مربی یک ماه بعد نزد پادشاه آمد و گفت: «یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده‌ی شکار است، اما نمی‌دانم چرا آن‌یکی از همان روز اول روی شاخه‌ای قرار گرفته و تکان نمی‌خورد! هیچ‌کدام از پزشکان هم نتوانستند کاری کنند که شاهین پرواز کند.»


پادشاه که کنجکاو شده بود، دستور داد به همه‌ی مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد، پاداش خوبی دریافت خواهد کرد.

صبح روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است؛ بنابراین دستور داد که آن شخص معجزه‌گر را نزد او بیاورند.


آن شخص که توانسته بود شاهین را به پرواز درآورد، کشاورز ساده‌ای بود که درباریان او را آوردند. پادشاه از او پرسید: «چگونه این کار را کردی؟»

کشاورز گفت: «سرورم، کار ساده‌ای بود. من فقط شاخه‌ای را که شاهین روی آن نشسته بود، بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد!»


نتیجه:
گاهی برای بالا رفتن باید شاخه‌های زیر پایمان را ببریم؛ گاهی باید اتفاقی بیفتد تا متوجه قدرت‌هایمان شویم؛ و گاهی باید ریسک کنیم تا بتوانیم پیشرفت کنیم. داشتن تکیه‌گاه باآنکه خوب است، اما گاهی ممکن است مانع موفقیت شما شود!

 
 تهیه مطلب: تیم موفق‌یار
منبع: موفق‌یار

کانال تلگرام موفق‌یار